هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و فراق از معشوق میگوید و بیان میکند که چگونه عمر خود را در تاریکی دوری از او سپری کرده است. او از عشق و اشتیاق خود به معشوق مینویسد و از زلف و زیباییهای او یاد میکند. شاعر همچنین به مقایسه خود با شخصیتهای اساطیری مانند مجنون، یوسف و سلیمان میپردازد تا عمق احساسات خود را نشان دهد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به شخصیتهای اساطیری و ادبی نیاز به دانش پیشینه فرهنگی و ادبی دارد.
شمارهٔ ۶۹۸
مدتی بود که دور از در جانان بودم
دور از آن روح ران صورت بیجان بودم
صرف شد عمر درازم همه در ظلمت هجر
خضر وش در طلب چشمه حیوان بودم
زلفش ار سلسله برپای دلم ننهادی
همچو مجنون بجهان بی سر و سامان بودم
خواستم بر تو شمارم غم ایام فراق
در شب وصل به تو واله و حیران بودم
تا که بیمار غم عشق تو شد این دل زار
یعلم الله که اگر طالب درمان بودم
وه که دستان خم زلف توام دست ببست
گر بمردی بمثل رستم دستان بودم
اگرم اهرمن زلف تو نگرفتی دست
خاتم لعل تو بوسیده سلیمان بودم
کعبه گو بازگشاید در رحمت بر من
که همه عمر بپا خار مغیلان بودم
ای زلیخا تو زندانی خود باز بپرس
که چو یوسف بتک چاه زنخدان بودم
گفتم ای صبح بناگوش چسانی بازلف
گفت عمریست بشب دست و گریبان بودم
نکنم شکوه از آن زلف پریشان دیگر
من خود آشفته زآغاز پریشان بودم
دور از آن روح ران صورت بیجان بودم
صرف شد عمر درازم همه در ظلمت هجر
خضر وش در طلب چشمه حیوان بودم
زلفش ار سلسله برپای دلم ننهادی
همچو مجنون بجهان بی سر و سامان بودم
خواستم بر تو شمارم غم ایام فراق
در شب وصل به تو واله و حیران بودم
تا که بیمار غم عشق تو شد این دل زار
یعلم الله که اگر طالب درمان بودم
وه که دستان خم زلف توام دست ببست
گر بمردی بمثل رستم دستان بودم
اگرم اهرمن زلف تو نگرفتی دست
خاتم لعل تو بوسیده سلیمان بودم
کعبه گو بازگشاید در رحمت بر من
که همه عمر بپا خار مغیلان بودم
ای زلیخا تو زندانی خود باز بپرس
که چو یوسف بتک چاه زنخدان بودم
گفتم ای صبح بناگوش چسانی بازلف
گفت عمریست بشب دست و گریبان بودم
نکنم شکوه از آن زلف پریشان دیگر
من خود آشفته زآغاز پریشان بودم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.