۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۲

من آن نیم که بجز بار عشق یار کشم
نیم حمول که جز بار دوست بار کشم

کناره جوی شوم من زباغ کون و مکان
مگر چو جو قد سرو تو در کنار کشم

قرار ما زال نیست غیر جان بازی
گمان مدار که من دست از این قرار کشم

نه مردیست گریزان شدن زعرصه عشق
زنی زسر بنهم بار مرد وار کشم

من و تحمل در جور مدعی حاشا
جفای مدعیان از برای یار کشم

چو دست میدهدم نشئه محبت دوست
چه حاجتست که درد سر خمار کشم

گل وصالش آشفته چون بدست افتاد
سزد بباغ اگر منتی زخار کشم

بآان امید که تازد بخاک من روزی
هزار منت از آن ترک شهسوار کشم

اگر غبار در مرتضی بیارد باد
بچشم یکدوسه میلی از آن غبار کشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.