هوش مصنوعی: شاعر در این متن از جستجوی بی‌فرجام خود در جهان سخن می‌گوید. او از تلاش‌های بی‌ثمرش برای یافتن پاسخ و امید می‌گوید و در نهایت به خانه بازمی‌گردد. او به عظمت و قدرت معشوق (یا خدا) اشاره می‌کند و خود را در برابر آن ناچیز می‌شمرد. شاعر از می‌نوشد و مستی می‌کند و به عشق و وفاداری خود به معشوق تأکید دارد. در پایان، او از شکستن بت‌ها و دیدن خدا سخن می‌گوید و به خراسان و درگاه معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۷۵۲

گشتیم جهان در طلب باز نشستیم
و از کون و مکان رشته امید گسستیم

هر جا که دری بود زدیم و نگشودند
باز آمده در خانه خمار نشستیم

ما شبنم و تو مهر جهانتاب بتحقیق
در پیش تو دعوی نتوان کرد که هستیم

از شست تو هر تیر رها شد به نشان خورد
از ناوک تیر دگران سینه نخستیم

پر باده بود ساغر اغیار ببزمت
جز ما که بدورت صنما باد بدستیم

ساقی بحریفان تو بپیما می و بگذار
ما را که زشیرین لب میگون تو مستیم

در کعبه بتی آمد و بتها همه بشکست
بالله نبود کفر گر آن بت بپرستیم

آن بت که سردوش نبی بتکده اوست
دیدیم خدا را و بتان را بشکستیم

دستی که شد آشفته ات از دست خدا را
ای دست خدا جز تو بکس عهد نبستیم

بوسیدن درگاه تو گردست رسم نیست
عمری بدرشاه خراسان بنشستیم

گر رشته امید گسستیم زآفاق
از جان و دل آن رشته در این سلسله بستیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.