۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۹

ما سالک کوی می فروشیم
وز باده کشان درد نوشیم

بی ساقی و باده در سماعیم
بی مطرب و چنگ در خروشیم

لبریز چو ساغریم از راز
سربسته چو خم ولی بجوشیم

بر چهره ساقیان همه چشم
بر گفته مطربان چو گوشیم

برخیز که خرقه در خرابات
مستانه بجرعه ای فروشیم

شاید زلبت رسد پیامی
جان بر کف و گوش در سروشیم

مدهوش شراب ناب عشقیم
سر تا پا تمام هوشیم

آشفته و خانه داده بر باد
ما عاشق خان و مان بدوشیم

تا مدح علیست ورد جانم
از مدحت دیگران خموشیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.