هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌گناهی خود می‌گوید و از ظلمی که بر او رفته است شکایت می‌کند. او با اشاره به ریخته شدن خونش و بی‌عدالتی‌هایی که متحمل شده، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، شاعر به عشق و وفاداری خود اشاره کرده و از نادیده گرفته شدنش توسط معشوق گلایه می‌کند. در پایان، او به دنبال پناه بردن به نجف و آرامش تحت سایه لطف الهی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی، اجتماعی و مذهبی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند ریخته شدن خون و ظلم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷۶۲

آیا که داده فتوی بر بی گناهیم
کز خون من گذشته ترک سپاهیم

من خود دهم بفتویخونم تو را سند
گر وحشتت بدل بود از دادخواهیم

خونم چو ریختی سرانگشت خود بشوی
تا ناخن خضاب تو ندهد گواهیم

از چه مرا به بند نبندی که وحشیم
از چه مرا بشست نگیری که ماهیم

من برندارم از سر کوی تو سر به تیغ
بر سر اگر نهی کله پادشاهیم

مغرور ابروی چو کمانی و بی خبر
از تیر آه نیم شب و صبحگاهیم

آشفته بود بلبل باغت بگوز چیست
ای گل خدای را که چنین خار خواهیم

من میگریزم از تو بخاک در نجف
باشد مکان بسایه لطف الهیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.