هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تحقق آرزوهایش پس از سال‌ها انتظار سخن می‌گوید. او از وصال معشوق، زیبایی‌های طبیعت و احساسات عاشقانه خود می‌سراید. همچنین به مفاهیمی مانند عشق، رندی و وحدت وجود اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از اشارات عرفانی برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۱۴

زآن دهانم داد دشنامی که من میخواستم
بعد عمری دید دل کامی که من میخواستم

جست دل زلف دلارامی که من میخواستم
یافته امشب دلارامی که من میخواستم

سوزی اندر بلبلان افکند و آتش زد بگل
داشت باد صبح پیغامی که من میخواستم

از چه پیر میفروشانم زجامی خم نکرد
بود در پای خم آنجا می که من میخواستم

بود چشم شوخ او را زلف خالی توامان
داشت بر کی دانه و دامی که من میخواستم

زاهدی را دید عاشق گشته رندی دوش گفت
جمع شد آن کفر و اسلامی که من میخواستم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.