هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و آرزوی پاکی و آزادی دارد. او از تعلقات دنیوی دوری می‌کند و به ستایش حیدر (علی) می‌پردازد. همچنین، به انتقاد از مدعیان و بیان افتخارات خود به شیوه‌ای رندانه اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات انتقادی و تمثیل‌های به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۱۵

بگذر از سرخی رنگم که چو لاله در باغ
داغ دار است دل و چهره زخون رنگینم

شست و شوئی کنم از آب در میخانه
تا شوم پاک مگر پاکدلی بگزینم

دامن از گرد تعلق بفشانم چون سرو
شوم آزاده و دامن زجهان برچینم

بر تو ننگ است جهان لیک بدل جلوه گری
تا چه وسعت بود آیا بدل مسکینم

بسکه آشفته حدیث از خم زلف تو نوشت
نافه ریزد چو غزال از قلم مشکینم

ید و بیضا کند از مدح یدالله چو کلیم
معجز آمیز بود خامه سحر آگینم

شکوه از مدعیان جز بر داور نبرم
تا کشد تیغ دو سر را و بخواهد کینم

گفته بود بتفاخر سگ کوی علیم
فخر اینست اگر چند که کمتر زینم

رند و میخواره و قلاشم و آشفته شهر
لیک جز مدحت حیدر نبود آئینم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.