هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد فراق و عشق بی‌پاسخ می‌گوید. او از بی‌خبری از خود و تمرکز کامل بر معشوق سخن می‌گوید و از ناامیدی و رانده‌شدگی خود می‌نالد. شاعر از صبر بی‌ثمر، بی‌پناهی و بی‌تأثیری عشق خود بر معشوق سنگدل شکایت دارد و در نهایت، به عشق و وفای خود به عنوان تنها ثمره زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۱۶

زتو چون خبر بگیرم که زخود خبر ندارم
بکه بنگرم که جز تو بکسی نظر ندارم

بشب فراق چون شمع که بسوزد اشتیاقم
چکنم بشام وصلت که زخود خبر ندارم

من از این شکر دهانان همه عمر صبر کردم
زدرخت صبر زین بس طمع شکر ندارم

ثمر وفا و مهر است که بباغ عشق آن گل
منم آن نهال بی بر که جز این ثمر ندارم

همه جای رانده گشتم چه زکعبه چه خرابات
تو از این درم چه رانی که در دگر ندارم

بهوای پرفشانی بقفس زجای جستم
خبرم نبود از خویش که بال و پر ندارم

همه تن شدم چو آتش زشرار عشق اما
بتو سنگدل خدا را چکنم اثر ندارم

منم و دو دیده دل بمصاف ترک چشمت
زبرای تیر مژگان بجز این سپر ندارم

تو بمصر حسن یوسف من و عشق پیر کنعان
نتوانم اینکه گویم که غم پسر ندارم

بعلی بریم آشفته شکایت از اعادی
که جز او بهر دو عالم شه دادگر ندارم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.