۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۳

چنان بطره لیلای خویش مفتونم
که در فنون جنون اوستاد مجنونم

زپرده های دورن ای مژه چه میجوئی
که غنچه وش نبود غیر قطره خونم

بیار زآن می گلرنگ ساقی مجلس
که کام تلخ بود عمرها زافیونم

چه احتیاج باین نه سرادق نیلی
که خیمه هاست بسی بر فراز گردونم

مرا که یار بکامست و می بجام امشب
چه شکرها که بگویم زبخت میگونم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.