هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، به موضوعاتی مانند عشق الهی، ناپایداری دنیا، وحدت وجود، و امید به بخشش الهی می‌پردازد. شاعر از خواب عدم (عدم آگاهی) سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها دوست (خدا) را دیده است. او از ناپایداری انسان مانند حباب در دریای مواج یاد می‌کند و به اهمیت عشق و یاد خدا در زندگی اشاره دارد. در نهایت، شاعر با امید به بخشش الهی، از خواننده می‌خواهد تا به خودآگاهی برسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۸۵۸

آنروز که از خواب عدم دیده گشودیم
جز دوست ندیدیم و دگر باره غنودیم

بیدار دل آن کاو که بیاد تو کند خواب
ما چشم بغوغای رقیب از چه گشودیم

سرگشته چو گوئیم از آن در خم چوگان
کز روز ازل گوی زمیدان بربودیم

از رهزنی دیو طبیعت بود عاری
بر خاک در میکده گر جبهه نسودیم

زین آمدن و رفتن ما تا چه اثر ماند
رفتیم چو از دایره گوئی که نبودیم

ما همچو حبابیم در این قلزم مواج
یعنی همگی فرع بر آن اصل وجودیم

جامی بده ای ساقی مستان که بمستی
گوئیم کیانیم و که هستیم و که بودیم

خاریم از آن گلشن انباشته از گل
در آتش افروخته طور چو دودیم

در آئینه دل بجز از عین علی نیست
آشفته تو هشدار که در عین شهودیم

ما غیر بدی هیچ نکردیم ولیکن
از هر طرفی وصف عطای تو شنودیم

سرمایه نداریم جز امید بعفوت
خورسند باین توشه نه از آنچه درودیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.