۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶۰

مطرب چه پرده زد که زپرده برآمدیم
چون شمع بهر دادن جان باسر آمدیم

رندان وزاهدان بهم آمیخته زوجد
بی پا و سر تمام زیکدر درآمدیم

در آب آتشین می عشق جمله غرق
گوئی سمندریم که در آذر آمدیم

ما از نوای عشق و می شوق سرخوشیم
در وجد نه زساز و می و مزمر آمدیم

تا ارتفاع از قدح و می گرفته ایم
حاکم بچار ما در و هفت اختر آمدیم

ما را شکر دهد زنی خامه شعر تر
در این چمن چو بید اگر بی بر آمدیم

آشفته است و وجدی و هم مشربان خاص
با یک زبان بمدحت حیدر درآمدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.