هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که به خاطر این عشق، از همه عالم جدا شده و دل خود را در راه معشوق فدا کرده است. شاعر از زلف معشوق به عنوان آشیان دل خود یاد می‌کند و می‌گوید که هر شب مانند مرغ شباهنگ در زلف معشوق آویخته است. او همچنین از فرار به میکده برای در امان ماندن از حوادث و رقیبان سخن می‌گوید و در پایان از علی(ع) کمک می‌خواهد تا از شر خلق جهان در امان بماند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۶۲

خبرت هست که چون با تو در آمیخته ام
با تو پیوسته زعالم همه بگسیخته ام

نقد دل گمشده در خاک در تو زازل
بیهده خاک سر کوی بتان بیخته ام

مرغ دل در خم زلفت نه کنون منزل کرد
آشیانی است که طرحش زازل ریخته ام

همه شب هم نفس مرغ شب آویزم من
عجبی نیست که در زلف تو آویخته ام

تا حوادث نبرد ره بمن طعن رقیب
بدر میکده رحمت بگریخته ام

دست حق آنکه پی تفرقه اهل هوس
تیغش آشفته بصد جهد برآهیخته ام

یا علی دست مرا گیر که از خلق جهان
همه بگریخته در دامنت آویخته ام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.