هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و محبت سخن می‌گوید و از دردها و رنج‌های عاشقی می‌نالد. او از بی‌وفایی دیگران شکایت دارد و خود را عاشق مرتضی و بنده مجتبی معرفی می‌کند. همچنین، از نیش‌های همدمان و طعنه‌های آنان می‌گوید و از بی‌خبری دیگران از حالش اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و عبارات نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شوند.

شمارهٔ ۸۹۵

من بهوای نوگلی نغمه سرا و بلبلان
از گل بوستان خود جمله شدند بدگمان

گلشن ماست بیخزان گلبن ما درونهان
منبت بیهده مبر جان پدر زباغبان

یوسف ما بقافله دل چو جرس بولوله
گرد صفت فتاده ام من بقفای کاروان

درد محبت ار بود لازم اوست غیرتی
نکته ی عشق این بود گو بحریف نکته دان

شیخ مقیم در حرم برهمن است یا صنم
همتی ای خضر که من بازپسم زهمرهان

همدم مدعی شدن بس نبود که در خفا
نیش زنند بر دلم از سر طعنه همدمان

طفلی و خو گرفته ای با پدر از ره وفا
لیک خبر نباشدت از من پیر ناتوان

آشفته عاشق ویم گر ببری رگ و پیم
گو دو جهان بحق من جمله شوند بدگمان

عاشق مرتضی منم بنده مجتبی منم
دشمن جان من شوند از چه کران تا کران
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.