هوش مصنوعی: این شعر از عشق و دل‌باختگی سخن می‌گوید، با اشاره به زیبایی معشوق و تاثیری که بر شاعر گذاشته است. شاعر از ناامیدی و پریشانی خود می‌گوید و اینکه عمرش را در عشق و سودا گذرانده است. همچنین، به شکست عهد و پیمان اشاره می‌کند و در نهایت، احساس بی‌پناهی و تنهایی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و گذر عمر نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۹۱۲

ای حرف سر زلف تو سودای حریفان
این طرفه که دل میبری از دست ظریفان

چون باد خزان است و زان در چمن دهر
کردیم عبث خدمت سرو و گل و ریحان

پیمانه کشم تازه کنم عهد بساقی
بشکست اگر یار کهن شیشه پیمان

آشفته بجز زلف بتان جا نگرفتم
شد عمر گرانمایه بسودای پریشان

در دست نماند است بجز باد مرا هیچ
ناچار علی را بزنم دست بدامان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.