هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، درخواست‌های شاعر از ساقی برای نجات از خرابی و تشنگی معنوی را بیان می‌کند. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند "ساقی"، "میکده" و "گلستان"، به دنبال رهایی از دغدغه‌های دنیوی و رسیدن به آرامش و حقیقت است. او از ساقی می‌خواهد که او را از وابستگی‌ها آزاد کند و به او کمک کند تا از غم و رنج‌های عشق و زندگی رها شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۲۲

ساقیا منکه خرابم زنو آبادم کن
تشنه ام خضری و از جرعه ی امدادم کن

زازل گرچه نهادند مرا بنیان کج
راست خواهی تو خرابم کن و آبادم کن

در وجود من خاکی نبود آب طرب
بکش از خاک در میکده ایجادم کن

همه شب همنفس مرغ گلستانم من
یکنفس ای گل نو گوش بفریادم کن

مطرب از ساز حقیقت بزن این پرده
ساقی از رنگ تعلق زمی آزادم کن

بچم ای گلبن مه روی سهی قد در باغ
فارغ از جلوه سرو و گل و شمشمادم کن

کو اجازت که بسر برد در تو طوف کنم
همتی بدرقه طوسم و بغدادم کن

بسمل تیر نظر منتظر یک نگهست
فارغ از کمکش دام و زصیادم کن

بیستون غم عشق تو بناخن کندم
بده آن تیشه خونریزم و فرهادم کن

رهروان جمله بکعبه من آشفته بدیر
آخرای پیر خرابات تو ارشادم کن

پای تا سر غمم از کثرت اغیار بیا
بی خبر از درم و از همه غم شادم کن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.