۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۸

گوش بر افسانه اغیار سنگین دل مکن
کار را بر خویش و بر ما ای صنم مشکل مکن

ما رضای دوست را بر خود مقدم داشتیم
بی سبب در حق ما اندیشه باطل مکن

ما زتو یک لحظه ای آرام جان غافل نه ایم
این تغافل را بهل خود را زما غافل مکن

جاهلند اهل هوس در علم و عشق و عاشقی
گوش جز بر قول رند عالم کامل مکن

نیست در عهد جوانان و نظربازان ثبات
ای پسر جز خدمت پیران صاحبدل مکن

چون ببحرت گوهر مقصود میافتد بکف
با وجود در دگر اندیشه ساحل مکن

نقش رویت ای صنم در کعبه دل جا گرفت
زآب بی مهری زدل این نقش را زایل مکن

نیست جاهل در میان ما و جانان غیر جان
گر دهد جانانه بارت بیم از جاهل مکن

حاصل کون و مکان آشفته مهر مرتضی است
عمر خود را صرف هر سودای بیحاصل مکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.