۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳۹

بلبل خوش نوا بکش نغمه زصوت خار کن
گل چو صلای وصل زد نوبت خوشدلی بزن

مطرب بزم عاشقان پرده عشق ساز کن
ساقی بزم می بده ریشه غم زدل بکن

شاهد پارسی بچم مست شو و قدح بده
نقل و میم بیارهان زآن لب لعل و زآن دهن

مرده دلی چو زاهدان چند زغم فسرده ای
راح مسیح دم بکش زنده شو و بدر کفن

راح سبک بیارهی رطل گران بگیر هان
تا همه جان جان شوی چند کشی تو بار تن

بوسه بده تو پی زپی تلخی هجر تا بکی
زآنکه بکنج آن لبان شهد نهفتی و لبن

خیز بیا بسر مرا تنگ بکش ببر مرا
تا که دو تن یکی شود هر دو درون پیرهن

من زسماع چنگ و نی رقص کنان چو صوفیان
تا که برقص آورم شاهد و شمع انجمن

از در آشتی درآ عهد مؤالفت بپا
دولت حسن باشدت خلق نکو کن و حسن

آشفته قصه ای بگو آن خم زلف مشکبو
تا که زگفته ات برد نافه صبا سوی ختن

مدح شه جهان بگو زآن شه راستان بگو
مهدی صاحب الزمان آنشه عصر و الزمن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.