۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴۰

ساقی بجان جم میم اندر پیاله کن
بادام و قندم از لب و چشمت حواله کن

در آب بسته آتش سیاله کن روان
مرغولهای عنبر بر برگ گل کلاله کن

ای ماه چهارده زدوساله شراب ناب
تدبیر کار مرده هفتاد ساله کن

صوفی صفت برقص درآی و بچم چو سرو
از صوت زیر و بم بنواگاه ناله کن

آشفته نوعروس مدیح علی تو راست
باغ بهشت را بدو بیتی قباله کن

گلنار می بکش که گلت بشکفد زگل
محفل زرنگ و بو چمنی پرزلاله کن

یک نکته بیش نیست حکیما حدیث عشق
تفسیر خواهیش تو بچندین رساله کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.