۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶۴

حذر کن ای دل از آن چشم و ابرو
که ترکست و کمانکش هست و جادو

اگر هندو پرستد آفتابی
تو را خورشید رو زائیده هندو

ززلف و خط چرا پوشیده جوشن
اگر داود نبود آن زره مو

زتیغ ابروانش بر دل آن رفت
که بر بغداد از تیغ هلاکو

بگرد سرو قدت مرغ روحم
زند چون فاخته پیوسته کوکو

تو را منزل بود بر دیده و دل
کند گر سرو بن جابر لب جو

نه خود آشفته بودم من زآغاز
مرا آشفته کرد آن تار گیسو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.