۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶۶

آنچه ببغداد کرد تیغ هلاکو
کرد بملک دل آن بلارک ابرو

ترک تو چنگیز را کشید بیاسا
کافر حربی برد بچشم تو یرغو

جادوی بابل بسحر چشم تو مفتون
فتنه بروی تو آن دو نرگس جادو

عطر برد خسرو از دو سنبل شیرین
مشک ختن از خطا برند بمشکو

دف صفتش سینه ام هدف شود از شوق
گر زندم تیری آن کمانچه ابرو

چشم فسونساز تو ززلف رسن باز
قرص قمر میکشد بچنبر گیسو

غیر دو آهوی مست شیر شکارت
شیر شکاری کسی ندیده زآهو

رزم پشن را مخوان و قصه قارن
حسن تو چین و ختن گرفته به نیرو

باده مینا و باغ و ساقی مهوش
لذت حورم ببرد و حسرت مینو

کوی مغانت امان دهد زحوادث
رخت زمسجد ببرد لاسوی آن کو

دم مزن آشفته خون دل خور و خامش
راه بکویش نبرده کس بهیاهو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.