هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که بدون او در آشفتگی و ناراحتی به سر می‌برد. او از آتش عشق و رنج هجران سخن می‌گوید و با وجود تلخی این دوری، همچنان به یاد معشوق است. معشوق نیز با بی‌تفاوتی پاسخ می‌دهد که از این آشفتگی خوشحال است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۹۷۱

بیا که چون خم زلفت مشوشم بی تو
تو خوش به بزم رقیبان و ناخوشم بی تو

تو آتشی زده ای بر عذرا از می غیر
چو زلف و خال نکویان در آتشم بی تو

اگر چه زهر مذابست بی تو مینوشم
و گرچه باده کوثر نمی چشم بی تو

زبیم آنکه شود برق و آیدت زقفا
گمان مدار که من آه بر کشم بی تو

بگفتمش که زهجر تو من پریشانم
جواب داد که آشفته من خوشم بی تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.