۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۱

بیا که چون خم زلفت مشوشم بی تو
تو خوش به بزم رقیبان و ناخوشم بی تو

تو آتشی زده ای بر عذرا از می غیر
چو زلف و خال نکویان در آتشم بی تو

اگر چه زهر مذابست بی تو مینوشم
و گرچه باده کوثر نمی چشم بی تو

زبیم آنکه شود برق و آیدت زقفا
گمان مدار که من آه بر کشم بی تو

بگفتمش که زهجر تو من پریشانم
جواب داد که آشفته من خوشم بی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.