۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸۹

چو ترک چشم تو خونخوار شد آهسته آهسته
دلم خون دیده ام خونبار شد آهسته آهسته

تجلی کرد تا شمع رخت در سینه تنگم
چو سینا مهبط انوار شد آهسته آهسته

بشارت بر بشیراز مصر امشب پیر کنعانرا
که یوسف شاهد بازار شد آهسته آهسته

مکن از خار هجران عندلیبا ناله از این پس
که گل از آتش گلزار شد آهسته آهسته

زبس امروز و فردا کرد اندر وعده وصلم
بمحشر وعده دیدار شد آهسته آهسته

تو را زهره جبینا مشتری جز من نبود اول
خریدار غمت بسیار شد آهسته آهسته

شد از سودای زلفت رشته اسلام از کفها
مبدل سبحه بر زنار شد آهسته آهسته

همان زاهد که اندر صومعه بودش مقام امن
مقیم خانه خمار شد آهسته آهسته

بوصف شکرستان لب شیرینش آشفته
نی کلکم چه شکربار شد آهسته آهسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.