۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲۹

زمویت سنبل بویا شکسته
زرویت لاله حمرا شکسته

رخت کرده کساد گل بگلزار
قدت سرو سهی را پا شکسته

غلامان سر کوی تو غلمان
بهشتت جنت حورا شکسته

دلم بشکست چشم مستش و گفت
که مستی شیشه صهبا شکسته

که پیوست آن شکست طره با هم
بنام ایزد چه پا برجا شکسته

نکردت رخنه در دل از چه شیرین
اگر چه کوهکن پارا شکسته

باوج آسمان عشق جبریل
پر و بال جهان پیما شکسته

زسنگ انداز بام قلعه عشق
سر نه گنبد مینا شکسته

دل آشفته را میمانی ایزلف
که می آئی زسر تا پا شکسته

کلاهی دارم از خاک در دوست
که تاج قیصر و دارا شکسته

سپاه خصم را درویش این در
بیمن همت مولا شکسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.