هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، با استفاده از استعارهها و نمادهای غنی، به موضوعاتی مانند عشق، رنجهای عاشقانه، و ارتباط با معشوق میپردازد. شاعر از درد فراق، وصال، و مفاهیم عرفانی مانند فنا در عشق سخن میگوید. همچنین، اشارههایی به مفاهیم دینی و اسطورهای مانند حضرت علی (ع) و ضحاک دارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و نمادها ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۰۶۳
یاد داری دوش کاندر سر خماری داشتی
با حریفان بود جنگ و با پیاله آشتی
بود دل لبریز خون از شوق تو در بر مرا
خوردیش لاجرعه و جام میش انگاشتی
خواندیم در بزم خاص و گفتیم حرفی بگوش
لاجرم گویا مرا هم مدعی پنداشتی
محمل لیلی بر اشتر باز کن برجان بنه
ساربانا از چه این بارم بدل بگذاشتی
جرم ما نبود که گر گیرد کست در قتل خلق
خود نشان از خون مسکینان بناخن داشتی
چنبر زلف توام رخنه بکاخ عقل کرد
مار ضحاکم چرا بر مغز سر بگماشتی
گرنه ای چون ذوالفقار شاه ای ابروی یار
از چه بر خورشید و مه تیغ دو سر افراشتی
میوه های تازه و تر چینی از شاخش بحشر
تخم مهر مرتضی آشفته در دل کاشتی
نقش اغیارم زسینه محو شد دفتر بشوی
تا بلوح دل تو خود نقش علی بنگاشتی
با حریفان بود جنگ و با پیاله آشتی
بود دل لبریز خون از شوق تو در بر مرا
خوردیش لاجرعه و جام میش انگاشتی
خواندیم در بزم خاص و گفتیم حرفی بگوش
لاجرم گویا مرا هم مدعی پنداشتی
محمل لیلی بر اشتر باز کن برجان بنه
ساربانا از چه این بارم بدل بگذاشتی
جرم ما نبود که گر گیرد کست در قتل خلق
خود نشان از خون مسکینان بناخن داشتی
چنبر زلف توام رخنه بکاخ عقل کرد
مار ضحاکم چرا بر مغز سر بگماشتی
گرنه ای چون ذوالفقار شاه ای ابروی یار
از چه بر خورشید و مه تیغ دو سر افراشتی
میوه های تازه و تر چینی از شاخش بحشر
تخم مهر مرتضی آشفته در دل کاشتی
نقش اغیارم زسینه محو شد دفتر بشوی
تا بلوح دل تو خود نقش علی بنگاشتی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.