۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶۴

رشته ها بر گردنم ای زلف یار آویختی
فتنه کردی ای نگاه مست خونم ریختی

منتی بر گردنم داری تو ای زلف دو تا
کز همه زنجیر مویان رشته ام بگسیختی

میبری نام رقیبان بر لب شیرین چرا
زهر با قند مکرر از چه رو آمیختی

شاید از جادوئی ضحاک آسا دم زنم
تا تو ای مار سیه بر گردنم آویختی

گر نبودت در کمین آن آهوان شیر گیر
از چه آشفته بچین زلف او بگریختی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.