۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶۵

دلا زعشق مجاز از چه مهر برکندی
حقیقتی بکف آور که باز پیوندی

بیا که تخم امیدم هنوز در دل هست
اگر تو بیخ محبت زریشه برکندی

سخن ببزم رقیبان نموده ای آغاز
نمک بزخم درونها چرا پراکندی

زهر طرف که برندت برآری از نو سر
تو ای نهال محبت عجب برومندی

در سرای مغان باز باد بر رویم
که نیست غم گرم ای آسمان تو در بندی

نه ماه راست دهان و نه سرو را رفتار
که گفته است که با سرو و ماه مانندی

چه شد که نیستی ای دل بمنزل جانان
اگر حجاب تعلق زجان برافکندی

نه قند مصر پرستد مگس نه شکر هند
اگر بآن لب شیرین کنی شکرخندی

بخون طپید دل مستمند از تیرت
عجب که آرزوئی یافت آرزومندی

بکش چنانکه تو دانی که شاد و خورسندم
بخون ناحق آشفته گر تو خورسندی

خدای گفته اگر والضحی و گر و اللیل
بروی و موی نکوی تو خورده سوگندی

چنین جنون که مرا هست بگسلم زنجیر
مگر مرا بخم زلف یار بربندی

کدام یار علی ولی حقیقت عشق
که خور بسوخته در مجمرش چو اسپندی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.