۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۳

ای نفس گر از در معنی بدرآئی
از صحبت ظاهر بحقیقت بگرائی

عزلت بگزینی زهمه خلق چو عنقا
نه بلبل شیدا که بهر گل بسرائی

آنروز نماید به تو رخ شاهد معنی
کز کسوت صورت بحقیقت بدرآئی

چون میوه تو نیست بجز حسرت و حرمان
گیرم توام ای نخل محبت بدرآئی

ای آنکه ملامت کنی ارباب نظر را
هشدار مبادا که به تیر نظر آئی

ای ناوک مژگان بتان از چه کمانی
کاز شست رهانا شده اندر جگر آئی

آشفته از آن زلف پریشان چه شنیدی
کامروز زهر روزت آشفته تر آئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.