۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۵

پیش از این بوده بچین صورتگری
نقش او میرفته در هر کشوری

تا که شد نقش بدیع تو عیان
دفتر مانی ندارد زیوری

سدره بالائی بهشتی طلعتی
حور رخساری و غلمان منظری

تا تو جا در خانه دل کرده ای
در نمیگنجد بچشمم دیگری

در صف مژگان چه ای چشم مست
ترک مستی در میان لشکری

خال او هندو رخش آتشکده
لیک از آتش بجوشد کوثری

آب حیوان از دهانت نکته ای
آفتابت پیش عارض اختری

شکوه گفتم از تو بر داور برم
داوری نتوان که خود تو داوری

گر بآتش سوزدم آشفته دوست
به که آبم برفشاند دیگری

گر مس قلبت بسوزد نار عشق
میشوی اکسیر اگر خاکستری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.