هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های زیبا، به بیان درد فراق و عشق می‌پردازد. شاعر از زبان چشم‌ها سخن می‌گوید و از جگرسوزی و خون گریه‌اش می‌نالد. او از یوسف می‌خواهد که دیگر از جان پدر چه می‌خواهد و از عقل می‌پرسد که در بیابان خطرناک عشق چه می‌جوید. در نهایت، شاعر به دنبال آرامش و وصال است و از دنیای فانی به سوی بقا می‌شتابد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۷۹

تو ای دو دیده بگو کز جگر چه میخواهی
تمام خون شد و آمد دگر چه میخواهی

زهجر دیده یعقوب بستی ای یوسف
دگر زجان پدر ای پسر چه میخواهی

زمصر قند چه خواهی و شکر از اهواز
سخن بگوی و قند و شکر چه میخواهی

مرا زتیر نظر مردمک بخون غلطید
از این زیاده زاهل نظر چه میخواهی

درخت مهر و وفا داد بار جور و جفا
از این نهال بجز این ثمر چه میخواهی

زدشت عشق سبکبار در گذر ای عقل
بروز بادیه پرخطر چه میخواهی

بسوی شهر بقا رخت بر زملک فنا
از این سراچه پرشور و شر چه میخواهی

ازاین سراب شتابان برو بچشمه خضر
چو بحر هست بگو کز شمر چه میخواهی

چو کار حشر بود با علی بروز حساب
بیا بگو که زجای دگر چه میخواهی

گرفته ای شکن زلف یار آشفته
بگو زحال خود آشفته تر چه میخواهی

بچشم خویش در آئینه بین رخ دلدار
ببند دم زحدیث و خبر چه میخواهی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.