۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۸

در کمندم فکنده صف شکنی
نقدم از کف ربوده سیمتنی

سخت بازو و عربده جوئی
صف شکن جان شکار راهزنی

غیر زلفش ندیده کس که کند
جا ببال فرشته اهرمنی

چند عاشق کشی کنی شیرین
بهر شهرت بس است کوه کنی

من نگویم که ماه در فلکی
من نگویم که سرو درچمنی

زآنکه از آن ندیده ام رفتار
زآنکه نشنیده ام از آن سخنی

گل شاداب گلشن جانی
ماه بزمی و شمع انجمنی

با رخ و زلف تو خطا باشد
که ببویند سنبل و سمنی

مگر ای زلف نافه چینی
مگر ای چشم آهوی ختنی

بنواز ای شمیم گلشن مصر
پیر کنعان ببوی پیرهنی

ما و من را بنه بکش می عشق
تا نماند بجای ما و منی

می عشقت که بخشد آشفته
جز علی یا حسین یا حسنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.