۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸۵

فریب صید آن نخجیر خوردی
که از صیاد دیگر تیر خوردی

نخوردستی بطفلی شیر مادر
که خون عاشقان چون شیر خوردی

در اول نظره عشقش شهیدی
مگر تیر نظر را دیر خوردی

عبث افتاده ای در دام زاهد
فریب رشته تزویر خوردی

تو آن مستی که هشیارت نبود
شراب عشق بی تغییر خوردی

سرا پا کیمیائی ای مس قلب
زخاک میکده اکسیر خوردی

دل دیوانه از زلفش رمیدی
همانا صدمه از زنجیر خوردی

بخود باز آمدی از مستی عشق
چه کم این کیف بی تأثیر خوردی

ززخمت خون چو می میجوشد ایدل
مگر از چشم مستش تیر خوردی

بصورت در نگنجد یار کاخر
فریب پرده تصویر خوردی

پریشانی مدام آشفته با عشق
زیک پستان همان شیر خوردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.