هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از مولانا یا شاعری مشابه، درباره عشق الهی و فداکاری در راه آن است. شاعر از مفاهیمی مانند قربانی کردن، عشق به معشوق (که می‌تواند نماد خدا باشد)، رهایی از زندان دنیوی، و قدرت عشق در تبدیل سختی‌ها به زیبایی‌ها سخن می‌گوید. همچنین، به داستان‌های معروفی مانند یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، و خضر اشاره شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی اشارات به داستان‌های قرآنی و اساطیری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۹۷

شب وصل است ای عاشق بپای دوست کن جانی
بروز عید اندر کیش ما رسم است قربانی

خضر را گو مناز از آب حیوانت تو چندانی
که ابر از بحر میخانه بمستان داد بارانی

میان لیلی و مجنون مگو باشد بیابانی
که حاجی را براه کعبه گل شد هر مغیلانی

زلیخا خود بزندان فراقش گر گرفتاری
پسندیدی چرا بر یوسف کنعان تو زندانی

اگر مرده کنی زنده مکن دعوی حذاقت را
طبیبا گر فلاطونی بدرد عشق درمانی

نه از زلف پریشانش من آشفته پریشانم
که در هر حلقه ای از ذکر او بینی پریشانی

بجز زلف و قد فتان و چشم فتنه انگیزت
زبیم تیغ شه در پارس باقی نیست فتانی

درآ ای صفت شکن اندر صفت میدان نیکویان
بزن هر جا سری بینی چو گو یکدم بچوگانی

گنه ای کاتب اعمال چندان ثبت کن از ما
بمهر مهر حیدر ما بکف داریم فرمانی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.