۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۹

بچم ای نهال نورس که زحسن بارداری
همه انجمن چمن کن که زرخ بهار داری

بسخن شکر شکستی و هنوز در حدیثی
بنظر جهان گرفتی هم انتظار داری

زچه جنس بودی ای عشق که بافت تار و پودت
زچه خم گرفته ای رنگ و چه پود و تار داری

من اهرمن صفت را زکجا ندیم باشی
تو که خود زجاتم جم بزمانه عار داری

نفتد زجوش جانت نشیند این تجارت
تو که زیر دیگ سودا همه روزه نار داری

سوی میکده مبر رخت تو زاهد سیه کار
بفشان زباده آبی که بره غبار داری

همه جادوان فریبی بفریب چشم مکحول
که زچهره گنج سازی وز طره مار داری

بودت جو حب حیدر همه خاک میکنی زر
چه کنی دیگر باکسیر که از غبار داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.