هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از می‌نوشی و مستی به عنوان نمادی از عشق و وصال به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از ساقی می‌خواهد که باده‌ای رنگین به او بدهد تا از نشئه آن تا قیامت باقی بماند. شاعر عشق را به عنوان تریاقی برای زهر زندگی و راهی برای رهایی از رنج‌های دنیوی توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های مربوط به می‌نوشی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق الهی و وصال معنوی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۱۱۴

بکن آن باده رنگین بایاغم ساقی
که بود نشئه او تا بقیامت باقی

مستی می چو خمار آرد و هشیاری و رنج
مست شو مست ولی از لب و لعل ساقی

باده ی نوش که فانی کندت در ساقی
تاز مطرب شنوی نغمه انت الباقی

باده ی ریز بجامم همه لبریز زعشق
تا بشوئیم زدفتر سخن الحاقی

حنظل بادیه ات را همه شهد رطب است
زهر عشق تو بمسموم کند تریاقی

طلق محلوب ولای تو بتن مالیدم
تا که دوزخ نکند بر بدنم حراقی

توئی آن علت غائی علی خیبرگیر
که ببزم دل آشفته شدستی ساقی

بحسابم برس ای مفرده فرد وجود
نیست جز مهر تو دردفتر ما اطلاقی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.