هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف معشوق و احساسات شاعر نسبت به او می‌پردازد. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند گل، ماه، سرو، و شمع سخن می‌گوید و عمق عشق و فداکاری خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند وفاداری، رنج عشق، و جاودانگی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۱۱۶

نمیگویم گلی کز لطف عارض گلستانستی
زمین را اخترستی آفتاب آسمانستی

اگر ماهی چرا ننشستی و از لب سخن گفتی
و گر سروی چرا با ساق سیمینت روانستی

من اندر جلوه ات غرقم که بشناسم تو را از خود
بنه شمشیر بر فرقم اگر باری توانستی

اگر عمرم ضمان باشد که وصلش یک زمان باشد
همانا حاصل عمرم بدوران ابر بایستی

بیا عیبت نمیگویم اگر بدعهد و بیمهری
اگر بشکست عهد من بغیری مهربانستی

چه غم پروانه گر سوزی که شمعت نیست در محفل
چه باک ارجان رود از کف که جانان در میانستی

تو آن خط خضری و آن زلف تو ظلمات خم در خم
همانا ای لب نوشین حیات جاودانستی

شدم چون استخوان خود را بکوی دوست افکندم
سگ او را مگر دیدم که میل استخوانستی

برآرد شمع وش آتش سر از چاک گریبانش
بجان آشفته را کاین آتش سودا نهانستی

بهر جا گلشنی بینم توانم جست بستانش
علی آن گل که نتوان گفتنش کز گلستانستی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.