۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۱

این چه رویست که تو ای بت ترسا داری
بت و آتشکده مهراب وکلیسا داری

گر بهشتی زچه هند و بچه داری بکنار
ور کنشتی زچه محراب و مصلی داری

تو اگر کعبه ی ایزلف به بت سجده مکن
ور بتی ای رخ در کعبه چه مأوا داری

میکشی از خط مشکین رقمی بر گل تر
تا که بر خون که از غالیه طغرا داری

من گرفتم که بسوزی تو بیک جلوه زدوست
تو که پروانه ی از شمع چه پروا داری

گر بود عشق چه فرقت زبهار و زخزان
بلبل از رفتن گل بهر چه غوغا داری

نظمت آشفته پریشان بود و شور انگیز
سر سودای که برگو بسویدا داری

غم بی سیم و زری از چه خوری ای درویش
تو که در هر دو جهان تکیه به مولا داری

از گناه دو جهانت چه غم و بی عملی
تو که بر حیدر و اولاد تولا داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.