هوش مصنوعی: این شعر از درد فراق و عشق ناکام سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند بلبل، گل، آتش، و پروانه، احساسات خود را بیان می‌کند. او از روزهای هجران و شب‌های حرمان می‌نالد و آرزوی تسکین از سوی معشوق را دارد. همچنین، او به رقیبان معشوق اشاره می‌کند که از وصال او سرمست هستند، در حالی که خودش از حسرت جام عشق رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، موضوعات غم‌انگیز و عشق ناکام ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۱۳۶

صبا از بلبل دور از دیار زار گمنامی
سوی آن گلبن نوخیز بر از لطف پیغامی

که زخمی باشدم کاری نه از پیکان نه از خنجر
فروبسته پرم اما نه صیادی و نه دامی

فراقم سوخت سر تا پا بآتش باز میگوید
میان پخته گان عشق او سودائی خامی

بغیر از روز هجران نیست شبهای مرا روزی
ندارد روزگارم جز شب حرمان دیگر شامی

پی تسکین جان ناتوانم قاصد از رحمت
بیاور زآن لب شیرین دعا گر نیست دشنامی

چرا پروانه وش آتش نیفتد در سراپایم
که تو ای آتشین رخساره شمع محفل عامی

رقیبانت همه سرمست از صهبای وصل ای مه
ولی آشفته را خون در دلست از حسرت جامی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.