هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، به توصیف عشق و دلباختگی شاعر به معشوق میپردازد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و از رنجهای عشق و بیوفایی او شکایت دارد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند قضا و قدر، عشق الهی و تسلیم در برابر معشوق وجود دارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مضامین عاشقانه پیچیده و اشارات عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به دانش ادبی و تفسیر دارند.
شمارهٔ ۱۱۳۷
اگر زروی نگارین تو پرده برداری
در این دیار دل و دین بجای نگذاری
دلی نشد که ندیده زچشمت آزاری
بلی زترک نیاید بجز ستمکاری
ستان بکف زچه صف برزده است مژگانت
اگر نه چشم تو راهست قصد خونخواری
کس از خدنگ قضا جان نمیبرد گوئی
زابروان تو آموخته کمانداری
تو را که معجز عیسی نهان بود در لب
زچشم خود نکنی از چه رفع بیماری
بسر اگر نهدم تاج غیر خودش نبود
بآن خوشم که تو تیغم بفرق بگذاری
بکیش ما نبود سرفراز آشفته
مگر سری که بمیدان عشق بسپاری
در این دیار دل و دین بجای نگذاری
دلی نشد که ندیده زچشمت آزاری
بلی زترک نیاید بجز ستمکاری
ستان بکف زچه صف برزده است مژگانت
اگر نه چشم تو راهست قصد خونخواری
کس از خدنگ قضا جان نمیبرد گوئی
زابروان تو آموخته کمانداری
تو را که معجز عیسی نهان بود در لب
زچشم خود نکنی از چه رفع بیماری
بسر اگر نهدم تاج غیر خودش نبود
بآن خوشم که تو تیغم بفرق بگذاری
بکیش ما نبود سرفراز آشفته
مگر سری که بمیدان عشق بسپاری
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.