هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به توصیف عشق و زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق میپردازد. شاعر از زلف معشوق، لب لعل، و تیر نگاه او سخن میگوید و حالات دلآزرده و حسرتزده عاشق را بیان میکند. همچنین، اشارهای به پاکی و حقطلبی دارد و از آلایش نفس دوری میجوید.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۱۳۹
آفت عرصه خاکی و مه افلاکی
با چنین لطف که گوید که زآب و خاکی
گر کست خواند پریزاد نه چندین عجب است
کادمیزاده ندیدیم بدین چالاکی
دام کوته نظران چون شدی ایحلقه زلف
که بصید دل صاحب نظران فتراکی
مرغ دل میطپد از حسرت یکنظره بخون
خنک آنسینه که از تیر نظر صد چاکی
چکنی پرده نبیند بجز از حق بینت
که تو زآلایش این نفس پرستاران پاکی
میخوری خون دل خلق بدستان هر روز
بی مهابا صنما چند باین بیباکی
چون دو مار سیه از هر طرف زلف نژند
ای لب لعل شکرخند مگر ضحاکی
لعلت آن جوهر فردی که نگنجد در وهم
صف تو نتوانم که برون زادراکی
جلوه یار تمنا چکنی آشفته
که بود آتش سینا و تو خود خاشاکی
با چنین لطف که گوید که زآب و خاکی
گر کست خواند پریزاد نه چندین عجب است
کادمیزاده ندیدیم بدین چالاکی
دام کوته نظران چون شدی ایحلقه زلف
که بصید دل صاحب نظران فتراکی
مرغ دل میطپد از حسرت یکنظره بخون
خنک آنسینه که از تیر نظر صد چاکی
چکنی پرده نبیند بجز از حق بینت
که تو زآلایش این نفس پرستاران پاکی
میخوری خون دل خلق بدستان هر روز
بی مهابا صنما چند باین بیباکی
چون دو مار سیه از هر طرف زلف نژند
ای لب لعل شکرخند مگر ضحاکی
لعلت آن جوهر فردی که نگنجد در وهم
صف تو نتوانم که برون زادراکی
جلوه یار تمنا چکنی آشفته
که بود آتش سینا و تو خود خاشاکی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.