۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸۰

تو که از شعاع شمعش بدرون چراغ داری
زفروغ شمع انجم همه شب فراغ داری

تو که پر گلست باغت زهوای لاله رویان
چه سر تفرج گل چه هوای باغ داری

چه زنی چو سرو آزاد تو لاف سربلندی
که به بندگی عشقش تو چو لاله داغ داری

چه بری زساقی بزم تو منت ایاغی
که زساغر دو چشمم همه دور ایاغ داری

زچه روی روی به هامون بطلب مدام مجنون
تو که خیمه گاه لیلی بدرون سراغ داری

شنوی زمرغ عاشق تو اگر نوای عشقی
نه زصوت بلبلی خوش نه حذر ززاغ داری

زچه روفتادی آشفته بچاه ظلمت نفس
که زمهر روی حیدر بدورن چراغ داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.