۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱۴

ای پری باز چه رفتت که بشکل بشری
در بشر دین و دلی هست مگر تا ببری

نقد جان بر سر بازار وفا باید برد
خواهی ار عشق چو یوسف صفتان را بخری

از تو شد فاش بمردم همه اسرار مرا
چند ای اشک روان پرده مردم بدری

توسن ناز سبک ران که سری در قدمت
تو مرا عمری چون برق یمان میگذری

از در پیر خرابات مرو ای سالک
راه اینست سرار در قدمی میسپری

خودپرستی کنی ای بت بنهی ایمانرا
با چنین روی در آئینه چرا مینگری

دیدم آشفته بخاک درت ای شیر خدا
میکند لابه که شاید سگ خویشش شمری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.