۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴۸

سبزه ای جوی و تماشاگاهی
با رفیقی دو زراز آگاهی

از بره رانی و از باده بطی
با غزلخوان صنم دلخواهی

اگر این نعمتت افتاد بدست
کشور عیش جهان را شاهی

مؤذن میکده زد بانگ صبوح
خضر چون هست چرا گمراهی

آه کاندر بر آن آینه روی
نیست تابم که برآرم آهی

بی توام باغ بهشتست حرام
با تو دوزخ نبود اکراهی

از فسون نگه و جادوی زلف
دل براهی شد و دین در راهی

حال دل چیست در آن چاه زنخ
یوسفی مانده نگون در چاهی

بگمانم که مگر از مه و سرو
بمثل آورمت اشباهی

ماه را خانه نباشد بر سرو
سرو را میوه نباشد ماهی

با چنین حسن و صباحت گویا
بنده درگه شاهنشاهی

دست حق شیر خدا سر ازل
کش نبی گفت که سر اللهی

با ولایش دو جهان گر گنه است
در بر کوه نیاید کاهی

همتت هست بلند آشفته
بنظرها تو اگر کوتاهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.