۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵۰

بر گل آن سنبل مشکین که فراز آوردی
نافه آهوی چین را بطراز آوردی

ماه و خورشید سر از چنبر حکمت نکشند
تا کمندی بکف از زلف دراز آوردی

کعبه را بتکده کردی و مهابا نکنی
کعبه را پیش بت آخر بنماز آوردی

ید و بیضا بکف اژدر موسی دادی
این چه سحر است که از شعبده باز آوردی

راستی پرده عشاق مرا برد از ره
زین نواها که بقانون تو بساز آوردی

عجبی نیست کنم رو بعراق ار زحجاز
در عراقم چو عیان میر حجاز آوردی

دیگرت جانب کعبه چه نیاز است ایدل
چونکه بر خاک نجف رو بنیاز آوردی

از در خویش مران بنده درویش شها
از جهانش تو سوی خویش چو باز آوردی

مس آشفته باکسیر محبت بگداخت
بزن اکسیر که چونش بگداز آوردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.