هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی‌های شب مهتابی و تأثیر آن بر طبیعت و احساسات شاعر می‌پردازد. شاعر از نور مهتاب، جلوه‌های طبیعت، و عشق و شوق خود سخن می‌گوید و از مفاهیمی مانند نور، ظلمت، و زیبایی استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا، آن را برای گروه سنی بالاتر مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۲۴۴

موسم کسب هوا شد که دگر مهتاب است
دور افکن کله ای شمع ز سر، مهتاب است

مژه چون خامه ی نقاش طلاکار امشب
هر طرف جلوه کند، تا به کمر مهتاب است

عالم از نور تجلی ست چراغان امشب
برگ گل را به چمن آینه در مهتاب است

جوی شیر است خیابان به چمن پنداری
سرو دامن ز چه برچیده اگر مهتاب است؟

بازم امشب به سر افتاده هوای صحرا
آن غلامم که مرا خضر سفر مهتاب است

آنکه چون برق ز ویرانه ی ما می گذرد
شب به بزم دگران تا به سحر مهتاب است

روشنی دیده ی ما را ز سواد زلف است
دود در خانه ی ارباب نظر مهتاب است

پرتو حسن ترا شعله ی هستی سوز است
خرمن شوق مرا برق خطر مهتاب است

شده در هند مرا شمع طرب اختر خویش
مور ظلمتکده را نور شرر مهتاب است

بس که اجزای من از عشق تو نورانی شد
روزن چشم مرا لخت جگر مهتاب است

لاله را داغ تو خوشتر بود از سایه ی ابر
شمع را شعله ی شوق تو به سر مهتاب است

شب مهتاب مکن منع من از باده سلیم
چون گلم باعث این دامن تر مهتاب است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.