۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۴

در وادی محبت، چون خضر راهبر باش
با رهروان دریا، چون موج همسفر باش

انگشت دایه در کام زهر غمم کشیده ست
در دست من هر انگشت، گو شاخ نیشکر باش

آشوب موج و طوفان سامان اهل دریاست
همچون سفینه ی عشق، مجموعه ی خطر باش

چندان که بال باز است، پرواز در خیال است
ای دل به کنج عزلت، عنقای بسته پر باش

هرکس به کینه ی ما خیزد، کمر نبندد
چون کوه خصم ما را هر عضو گو کمر باش

چون آسمان عدویی داری سلیم بر سر
غافل نمی توان بود، از خویش باخبر باش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.