۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

درونم بی تو شد دریای خون از شوق دیدنها
حبابش داغ های سینه، موجش دل تپیدن ها

تپیدن می کند محروم تر از دولت وصلت
که سازد موج ها را عین دریا آرمیدن ها

به مطلب می رسد هر کس خلاف نفس بگزیند
به مقصد عاقبت خواهی رسیده زین تپیدن ها

مرو دنبال صید مطلب ای بیگانه از مطلب
که در آخر به سر خواهی درآمد زین دویدن ها

ز خود رایی چو معشوق تو جویا عالمی دارد
تبسم گونه ای در عین رنجش واکشیدن ها

چنان افکنده دام دلبری زلفت به محفل ها
که می آید صدای نالهٔ زنجیر از دل ها

قدم بردار در راه سلوک ای غافل از مطلب
که غیر از وادی بیخود شدن پیش است منزلها

به مطلب می رسی گر از سر خود دست برداری
در این وادی شود از بیخودیها حل مشکلها

شود نیسان لطفش گرم ریزش چون بر اعمالت
نماید جمع از یک دانه اشک تو حاصل ها

نمی بینیم جویا غیر حیرت حاصل مردم
شد از خونابهٔ دلها مگر تخمیر این دلها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.