۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴

زهی از بادهٔ شوق تو ساغر کاسهٔ سرها
نهان در هر دل از شور تمنای تو محشرها

به باغ از جلوهٔ رنگین فروزی آتش رشکی
که دود از گل گل طاووس برخیزد چو مجمرها

به بحر خون، طپیدنهای دلها کی عبث باشد؟
به جایی می رسد آخر تلاش این شناورها

زشرح زخمهای سینه کردم نامه ای انشا
که باشد چاک چاک از درد او بال کبوترها

تماشا دارد امشب سینهٔ سوراخ سوراخم
به دم آورده است از داغها فوج سمندرها

گدای نعمت دردم به راه جست و جو جویا
ببندم بر میان دل را، چو کشکول قلندرها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.