هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند زلف و خال او یاد می‌کند و از رنج‌های عشق و دل‌شدگی می‌نالد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند استغفا و قیامت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و دانش ادبی دارند که برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۶۷

نیست حاجت خط مشکین عارض جانانه را
این چمن لایق نباشد سبزهٔ بیگانه را

می رسد زلف کجت را زاد استغفا به خال
کرده یکجا جمع چون زنجیر دام و دانه را

تا قیامت شکوه ز زلف تو دارم بر زبان
درخور شب طول باید داد این افسانه را

از دل ما یعنی از وستگه مشرب مپرس
نه فلک سرگشتهٔ چندند این ویرانه را

گرد باد خاک مجنون را به چشم کم مبین
دشت در دامان خود پروده این دیوانه را

قیمت اشکم فزود از پهلوی چشم سفید
میفزاید پنبه آب گوهر یکدانه را

سیر کن برپای شمع قامتش از برگ گل
در بهاران برگ ریزان پر پروانه را

نشئهٔ دیگر بود با مجلس ارباب درد
بادهٔ ما چشم پرخون می کند پیمانه را

دانه را از قطره های خون دل سامان دهم
تا به دام لفظ آرم معنی بیگانه را

با ضعیفان بسکه خست می کند گردون چه دور
گر رباید از دهان مور جویا دانه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.