۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۰

پرده از کار تو بی باکی صهبا برداشت
کوه تمکین ترا زور می از جا برداشت

کاش برداشتی از خواش دنیا دل را
آنکه بر دوش هوس بار تمنا برداشت

داده رم وحشت ما کوهکن و مجنون را
این به کهسار شد و آن ره صحرا برداشت

نقش نعلین تجرد سزدش مهر منیر
آنکه پا از سر دنیا چو مسیحا برداشت

کرده آزاد شب هجر تو فیض اشکم
زور این سیل مرا سلسله از پا برداشت

ریگ صحرای نجف گرنه روان است چرا
در رهش آب حیات آبله پا برداشت

عشق جویا چو به تعمیر خرابی پرداخت
طرح ویرانی دلها ز دل ما برداشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.