۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۴

نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد
چمن از بلبل و گل برگ و نوایی دارد

رونق خانهٔ دل اشکی و آهی کافی است
خلوت ما چو حباب آب و هوایی دارد

هر شب از سینه سراسیمه دود از پی آه
در ره شوق تو دل راهنمایی دارد

نسبتی با نمک خال و خط یارش نیست
بیش ازین نیست که خورشید صفایی دارد

از حریم حرم حضرت دل می باید
آه ما سوختگان راه به جایی دارد

پیچ و تاب کمر و شوخی رفتار تو کو
سرو بیچاره همین قد رسایی دارد

چشم دارم که به تاراج هوسها نرود
گوشهٔ خلوت دل خانه خدایی دارد

صبر کن صبر که فریادرست دریابد
زانکه جویا لب خاموش ندایی ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.